همه ما بابا لنگ دراز را می شناسیم. همان مرد خیری که دخترک یتیم از او فقط یک سایه بلند دیده بود با کلاهی روی سر و عصایی در دستانش!
بابا لنگ دراز همان مردی که با همه اعضای هیات امنا متفاوت بود اما جودی در ابتدا اینطور فکر نمی کرد
همان مردی که جروشا ابوت، یا بهتر بگویم "جودی ابوت" را از آن یتیم خانه ی تاریک با آن مسئول جدی و خشنش نجات داد. همان زنی که وقتی جودی کوچک بود و از او پرسیده بود که:
چطوری اسم منو انتخاب کردین؟
بی اهمیت شانه ای بالا انداخته بود اما با جدیت تمام پاسخ داد:
از روی یک سنگ قبر تو قبرستون!
جودی که از کودکی در یتیم خانه بزرگ شده، تحت تاثیر اتفاقی به فرزند خواندگی مردی در می آید که از او فقط یک سایه دیده است و بس!
سایه ای که هنگام خروج او از یتیم خانه، تحت تاثیر غروب آفتاب، روی دیوار سالن ورودی تشکیل شد و جودی هرچه دوید، به صاحب آن نرسید!
جان اسمیت، یا همان بابا لنگ دراز، فرشته ی نجات جودی بود از آن مکان مخوف!
او را به کالج فرستاد و این اجازه را داد تا جودی درس بخواند و به اصطلاح برای خودش کسی شود!
اکثر ما این انیمیشن زیبا را دیده ایم.
جودی ابوت با آن موهای قرمزی که هیچ گاه خیال صاف و مرتب ایستادن را ندارند، پندلتون ها و ثروت عظیم شان، سالی مک براید عزیز و دوست داشتنی با آن عینک گرد و صورت کک و مکی و از همه مهم تر، جرویس پندلتون زیبا و جذاب را به خوبی به خاطر داریم!
سادگی و زیبایی انیمیشن جودی ابوت، بر هیچ کس پوشیده نیست!
نمی دانم می دانید یا خیر ولی این فیلم از روی کتابی با همین نام ساخته شده است!
از شما می پرسم ؛ آیا میشود چنین فیلم قدرتمندی، متن قدرتمندی نداشته باشد؟
ماجرای کتاب هم مانند فیلم است. موضوع درباره نامه های جودی ابوت، به پدر خوانده اش آقای جان اسمیت است که تنها خانواده اوست!
جودی همیشه در تلاش است تا به هر طریقی این تفاوت فرهنگی میان خود و هم دانشگاهی هایش را جبران کند و از این تلاش هایش در نامه هایی که برای جان اسمیت می نویسد می گوید؛ از ماجراهایی که در خوابگاه اتفاق می افتد، از ثروت عظیم پندلتون ها، از مهربانی سالی و نا مهربانی بعضی از بچه های کالج ...
از ماجراهای عاشقانه ای که برای خودش و دوستانش اتفاق می افتد، از رویاها و آرزوهایی که در سر دارد و از اینکه چقدر دلش می خواهد یک بار پدر خوانده اش را ببیند!
البته آقای جان اسمیت به هیچ کدام این نامه ها جواب نمی دهد اما جودی همیشه نامه ها را می نویسد و با امضای مخصوص به خودش، آنها را برای پدرخوانده عزیزش پست می کند...
درست است که جودی هرکز پدر خوانده اش را ندیده اما با راننده پدرخوانده اش در ارتباط است و از طریق او از حال آقای اسمیت خبردار میشود....
پدر خوانده جودی به جای پاسخ به نامه های جودی، گاه و بی گاه هدایایی را برایش می فرستد. هدایایی که جودی حتی در رویاهایش هم نمی توانست آن را ببیند!
بابا لنگ دراز، معروف ترین اثر جین وبستر، نویسنده توانمند آمریکایی بوده و موفق به دریافت جوایز فراوانی شده است. آن تنها یک کتاب نیست بلکه منبع الهام خیلی از فیلم ها و نمایشنامه ها و کتاب هاست وعلاوه بر آن باعث جنبشی شد تا افراد بیشتر و بیشتر به اوضاعی که یتیمان با آن دست و پنجه نرم می کنند توجه کنند و بیشتر به فکر آن ها باشند.
این کتاب برای اولین بار در سال 1912 به انتشار رسید و سبک آن رمان نامه نگارانه دنباله دار است. کتاب صوتی بابا لنگ دراز، بهترین گزینه برای آن هایی است که می خواهند این کتاب را بخوانند اما زمان آن را ندارند.
شما میتوانید همزمان با گوش دادن این کتاب صوتی، به سایر کارهای تان بپردازید و از زمانتان بهترین استفاده ممکن را ببرید.

در بخشی از این کتاب می شنویم :

بابا لنگ دراز عزیز سلام!
داشتم به این فکر می کردم من تا حالا چیزی درباره لباس هام به شما نگفتم!
بابا جون!
من شیش دست لباس خریدم. لباس هام هرکدومشون برای یک جای خاصیه! یکی برای کلاس، یکی برای کلیسا، یکی برای بیرون! سه تای دیگه ام هست!
شاید از نظر شما خرید چند دست لباس اتفاق خاصی نباشه اما برای من خیلی مهمه! چون می دونم لباسای کوچیک شده کسی نیست!